Just Click on the links below:
Audio Aesope's Fables | داستان های کوتاه صوتی |
Fables | حکایتهای کوتاه |
Short inspiring stories | داستان های کوتاه اخلاقی |
Short Stories for kids | داستان های کوتاه با موضوعات متنوع |
بچه ها یادمه پارسال گفته بودم نحوه خواندن اعداد اعشاری و کسری را براتون توضیح خواهم داد ولی متاسفانه فرصت نشد و از یاد رفت. واسه همین یه پست گذاشتم تا با نحوه خواندن این اعداد آشنا بشید. کار چندان سختی نیست فقط کمی تمرین می خواد. مطمئن باشید شما می توانید!!!
اعداد اعشاری (decimals):
0.5 = Point five OR Zero point five
0.9 = Point nine OR Zero point nine
1.6 = One point six
12.93 = Twelve point nine three OR Twelve point ninety-three
59.367 = Fifty-nine point three six seven
********************
اعداد کسری (fractions):
1/3 = One third OR a third
2/3 = Two-third
3/5 = Three-fifth
7/42 = Seven forty-second
1 (1/4) = 1.25 = One and a quarter
2 (1/2) = 2.5 = Two and a half
8 (3/4) = 8.75 = Eight and three quarters
هنگامیکه صحبت از دیکشنری به میان میآید، افـراد اغلب بـه یک دیکشنری دو زبانه، مثلاً انگلیسی به فارسی، فکر میکنند. اما باید بدانید که بهترین دیکشنری برای زبانآموزها، دیکشنری تکزبانه یا انگلیسی به انگلیسی است. البته منظور ما این نیست که نباید از دیکشنری انگلیسی به فارسی استفاده کنید، بلکه منظور این است که تأکید اصلی شما باید روی دیکشنری انگلیسی به انگلیسی باشد. در بخش بعدی در مورد نحوهی استفاده از دیکشنری بیشتر توضیح خواهیم داد، اما در اینجا به بیان ویژگیهای یک دیکشنری انگلیسی به انگلیسی میپردازیم.
در یک دیکشنری انگلیسی به انگلیسی کلمات ترجمه نشدهاند، بلکه به زبان انگلیسی توضیح داده شدهاند، بنابراین استفادهی منظم از این نوع دیکشنریها باعث میشود بطور خودکار گرامر و لغات را بخاطر بسپارید. آنها فایدهی دیگری هم برای شما دارند و آن اینست که هنگامیکه یک لغت را در دیکشنری جستجو میکنید ممکن است با کلمات تازهتری هم مواجه شوید و بدین ترتیب در یک زمان چند لغت را فرا میگیرید.
بطور کلی یک دیکشنری خوب باید اطلاعات زیر را به شما برساند:
یک دیکشنری خوب علاوه بر اطلاعاتی که باید به شما برساند، باید از ویژگیهای زیر هم برخوردار باشد:
معرفی دیکشنری:
دیکشنریهای متوسط |
دیکشنریهای بزرگ |
Cambridge Learner's Dictionary Longman Active Study Dictionary Oxford Wordpower Dictionary |
Cambridge Advanced Learner's Dictionary Longman Dictionary of Contemporary English Oxford Advanced Learner's Dictionary |
آیا انگلیسی آمریکایی (American English) و انگلیسی بریتانیایی (British English) دو زبان مجزا هستند یا دو حالت مختلف از زبان انگلیسی؟ بعضیها میگویند آنها دو زبان مختلف هستند ولی خیلیها آنها را تنها حالتهای مختلفی از یک زبان میدانند.
البته هیچ پاسخ دقیقی برای این پرسش وجود ندارد. ما فقط میتوانیم بگوییم که تفاوتهایی میان آنها وجود دارد. البته باید بدانید که این تفاوتها جزئی بوده و در اثر یکپارچه شدن دنیای امروز این تفاوتها روز به روز کمتر میشوند.
در ادامه با برخی از تفاوتهای میان این دو نسخه از زبان انگلیسی آشنا میشوید.
130 اشتباهی که دانش آموزان در حین استفاده از زبان انگلیسی انجام می دهند.
کتاب
۱۳۰ اشتباه دانش آموزان که برای شناسائی کردن اشتباهاتی که در حین مکالمه و
استفاده از زبان انگلیسی است مورد استفاده قرار می گیرد و برای برطرف کردن
این اشتباهات دانش آموزان کاربرد دارد.
این کتاب کم حجم حاوی ۱۳۰ اشتباه رایج در هنگام استفاده از زبان انگلیسی است که زبان آموزان دچار آن میشوند.
لینک دانلود در ادامه مطلب:
ادامه مطلب ...
Idiom |
Persian equivalent |
to what end |
به چه منظور |
You must hand it to him. |
باید به کارش ایولله گفت. |
You make me ill with your speech. |
با صحبتهایت حالم را بهم میزنی. |
I dare say… |
به جرأت میتوانم بگویم… |
Mind your eye. |
بپایید. ملتفت باشید. |
Excuse me back. |
ببخشید پشتم به شماست. |
upon my word |
به شرافتم سوگند |
on my own account |
بهحساب خودم |
He takes after his father. |
(قیافهاش) به پدرش رفته. |
It is all the same to me. |
به حال من فرقی نمیکند…. |
It does not answer my purpose. |
بدرد من نمی خورد. |
What is that to you? |
بهتو چه؟ |
Between you and me |
بین خودمان باشد. |
It is not concern of mine. |
بهمن مربوط نیست. |
Honesty is best policy. |
آدم خوشمعامله شریک مال مردم است. |
I'm hanged if I know. / I'll be hanged if I know. |
به هیچ وجه نمیدانم. |
I am greatly honored. |
باعث افتخار من است. |
Pick on someone your own size. |
برو با همقد خودت طرف بشو. |
I take my hat off to you. /take my hat off to |
بابا ایوالله! |
Don't twist the lion's tail. |
با دم شیر بازی نکن. |
A widow's mite. |
برگ سبزی است تحفهی درویش. |
Let me gather my breath. |
بگذارید نفسم جا بیاید. |
at the instance of |
برحسب تقاضای… |
Mind your own business. |
سرت به کار خودت باشه. سرت تو لاک خودت باشه. |
I am off color. |
بیحالم. بیحوصلهام. |
Do good to others. |
به دیگران نیکی کنید. |
Snap into it. |
بجنبید. زودباشید. |
None of your sauce. |
بیادبی و پررویی موقوف. |
The devil take him. |
بره به جهنم. |
Clear out! |
برو گم شو! |
For all I care. |
تا آنجا که به من مربوط می شود. |
Go along with you/get lost! |
برو پی کارت! |
Good show! |
بارک الله! |
Go to the devil! |
برو به جهنم! |
He is second to none. |
بالادست ندارد. |
It looks to me…. |
بنظر من…. |
It is up to you. |
بسته به میل خودت است./هرطور میلتان است. |
It was not for nothing that… |
بیخود نبود که… |
Here's to you. |
به سلامتی شما. (هنگام نوشیدن) |
In a family way |
بی رودربایستی |
Money doesn't grow on trees. |
پول که علف خرس نیست. |
It all depends. |
تا چه پیش آید. |
To the best of my ability. |
تا جایی که در توان من است. |
He is neck-deep in trouble. |
تا خرخره گرفتار مشکل است. |
For the best of my knowledge… |
تا آنجا که من میدانم…. |
He robs his belly to cover his back. |
با سیلی صورت خود را سرخ نگه داشته. |
Down this life. |
تف بر این زندگی. |
While there is a while there is a hope. |
تا زندگی هست امید هست. |
As far as the eye can reach. |
تا آنجا که چشم کار میکند. |
Strike while the iron is hot. |
تا تنور گرم است نان را بچسبان. |
Honesty is the best policy. |
صداقت بهترین سیاست است. |
He is off the rails. |
توی باغ نیست. |
Waste not, want not. |
نه خود خورد نه کس دهد، گنده کند به سگ دهد. |
There is no smoke without fire. |
تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها. |
This is only the beginning. |
تازه اولشه. |
Spare the rod and spoil the child. |
تا نباشد چوب تر، فرمان نبرد گاو و خر. |
Knowledge is power. |
توانا بود هر که دانا بود. |
Divide and rule. |
تفرقه بنداز و حکومت کن. |
What is all about? |
جریان چیه؟ |
Control your tongue. |
جلوی زبونت رو بگیر. |
Buzz off. |
بزن به چاک. |
Help yourself. |
بفرمایید میل کنید. از خودتون پذیرایی کنید. |
I am in a rather hole. |
بدجوری گیر کردم. |
My pride was wounded. |
به غیرتم برخورد. |
Wish nobody ill. |
بد هیچکس را نخواهید. |
Cut your coat according to your cloth. |
پایت را به اندازهی گلیمت دراز کن. |
Money talks. |
پول حلال مشکلات است. |
Don't involve me. |
پای مرا وسط نکشید. |
He is on his last leg. |
پایش لب گور است. |
I have no choice but… |
چارهای جز این ندارم. |
What do I care! |
بیخیالش! |
A fat chance |
چه خیال باطلی |
What is there in it? |
چه نفعی دارد؟ |
Why were you feeding your eyes in the wedding party? |
چرا در مجلس عروسی داشتی چشمچرانی میکردی؟ |
The mills of God grind slowly. |
چوب خدا صدا ندارد. |
How much do I owe you? |
چقدر به شما بدهکارم؟ |
What cheek! |
چه پررویی! |
What is to do? |
چه باید کرد؟ |
Willy nilly / willy-nilly |
خواه ناخواه، چه بخواهی چه نخواهی |
تصور خیلی ها این می باشد که یادگیری زبان امری دشوار بوده و برای همه امکان پذیر نیست و یا زمان خیلی زیادی برای یادگیری آن نیاز است، ولی آیا این مسأله واقعیت دارد؟
سختی انجام یک کار معمولا به مداومت در انجام آن بستگی دارد و هنگامی که درباره
دشواری کاری بحث میکنیم، درواقع منظورمان همین است.
یادگیری زبان به تنهایی مشکل نیست، آنچه باعث سختی کار می شود تداوم یادگیری زبان،
وقت گذاشتن برای آن برای روزها و ماه ها و دوره نکات میباشد. یادگیری یک نکته
گرامری بسیار آسان می باشد ولی چگونگی استفاده از آن و عدم فراموشی این نکته کار
را سخت میکند
به همین صورت ترک سیگار، ورزش کردن و رعایت یک رژیم غذایی خاص نیز به خودی خود سخت
نمیباشند ولی آنکه بتوان آنها را ادامه داد سختی همراه دارد
همچنین وقتی کاری به یک وظیفه تبدیل شود، انجام دادن آن کسل کننده خواهد بود زیرا
در لغت وظیفه، اجبار نیز خلاصه شده است. یادگیری زبان نیز به همین صورت است اما
اگر به خود تلقین کنید که زبان را دوست دارید و دلایل یادگیری زبان را همواره به
یاد داشته باشید یادگیری آن از وظیفه به یک سرگرمی تبدیل خواهد شد و میدانید
اجباری در سرگرمی وجود ندارد.
جعبه لایتنر یک روش کارآمد برای فراگیری لغات و ... می باشد که در آن از کارتهای نمایش یا همان فلش کارتها به نحو موثری استفاده می شود. این روش که توسط یک ژورنالیست علمی آلمانی به نام سباستین لایتنر (Sebastian Leitner) در دهه هفتاد میلادی ابداع گردید به شما کمک می کند تا بدون تلاش بسیار مطالب را از حافظه کوتاه مدت خود به حافظه بلند مدت منتقل نمایید.